کمالالدین وحشی بافقی
از شاعران پرشور و نغزگفتار ایران در ابتدای دوران صفویه بود.
از وحشی بافقی مثنوی فرهاد وشیرین و دو مثنوی دیگر به
نامهای ”ناظر و منظور“ و ”خلد برین“ و همچنین دیوان قصاید و
غزلیات و قطعات دیگر باقی مانده است.
وحشی بافقی در قصبه بافق در ۲۴فرسنگی یزد متولد
شد، سپس از آنجا به یزد رفت و بیشتر عمر خود را در آنجا گذراند.
کمالالدین وحشی بافقی |
از اشعار معروف وحشی بافقی این مناجات است:
الهی سینهیی ده آتشافروز
در آن سینه، دلی وآن دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب از او، آبی ندارد
اگر صد آب حیوان خورده باشی
چو عشقی با تو نبود مرده باشی
خوشا عشقی خوشآغاز و خوشانجام
همه ناکامی اما اصل هر کام
اگر چه آتش است و آتشافروز
مبادا کم که خوش سوزی است این سوز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر